قای خامنهای، راستش داشتم به تفاوت ها و شباهت های بین خودم و شما فکر میکردم که در خاتمه به نتیجه بسیار جالبی رسیدم و آن اینکه رهبر اصلی من هستم نه شما. در ادامه دلایل خودم رو می نویسم، اگر اشتباهی به نظرتان میرسه، لطفا بگید تا همین جا از شما عذرخواهی کنم.
۱) هم شما و هم من هر دو شخص اول برای مجموعههای تحت امرمون هستیم، یعنی اینکه شما رهبر یه مملکت (که البته اگه بشه هنوز هم این اسم رو براش قائل بود) هستید و من هم رییس یه مجموعه در بخش خصوصی هستم.
۲) شما کشوری هفتاد میلیونی رو رهبری میکنید که حداکثر افرادی که از کل این مجموعه، اوامر شما رو اطاعت می کنند از ۵% تجاوز نمیکنه ولی در حیطه تحت کنترل من وضع کاملا برعکسه، یعنی اینکه ۱۰۰% افراد از من حرف شنوی کامل دارند.
۳) هر کدام از ما برای پیشبرد اهدافمون سیاستهای خاصی رو بکار می گیریم با این تفاوت که شما برای ۷۰ میلیون انسان به تنهایی تصمیم می گیرید ولی من برای یه مجموعه ۳۰ نفره ،در امور مختلف با نیمی از آنها مشورت میکنم.
۴) سال گذشته در جمعی ، به صورت شفاهی تمایلم رو برای جذب افراد جدید بیان کردم و نتیجه این بود که هنوز که هنوزه، روزانه چندین درخواست جدید به دستم میرسه. حالا از شما میپرسم اگه بیایید و و فردا اعلام کنید که درهای کشور رو باز میکنید و برای تمامی متقاضیان جدید، شناسنامه ایرانی صادر میکنید، آیا فکر میکنید درخواستی در این زمینه داشته باشید؟ یا اصلا بر عکس، مثلا اگر امکانات و شرایط لازم برای خروج از کشور رو برای تمامی مردم ایران فراهم کنید تا در صورت تمال کشور رو ترک کنند، آیا فکر میکنید کسی هم باقی خواهد ماند؟
۵) با توجه به مدت نسبتا زیادی که در مسند قدرت هستید، به نظر میرسه که این جایگاه (رهبری) رو ابدی فرض کردهاید چرا که تخت قدرت رو چنان محکم چسبیده اید که گویا مرگ را فراموش کرده اید و یا برای آن راه و چارهای یافته اید. از شما چه پنهان، من با نصف سابقه شما تصمیم گرفتهام تا پایان امسال از مقامم دست بکشم و سکان هدایت رو به جوانان لایق و قابل بسپارم. فکر میکنم که تفاوت اصلی من و شما در این است که شما لذت را در قدرت پیدا کرده اید و من در زندگی.